آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 246
باردید دیروز : 366
بازدید هفته : 1016
بازدید ماه : 4266
بازدید سال : 224419
بازدید کلی : 549117
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : پنج شنبه 8 آبان 1393
نظرات

در شب عاشورا اصحاب باوفاى امام حسين (ع) هر كدام با زبانى ، وفادارى خود را اعلام كردند. به محمد بن بشر خضرمى - يكى از ياران ايشان تازه خبر رسيد كه پسرش در مرز رى به دست كافران اسير شده است ، محمد گفت :اجر و ثواب خود و پسرم را از خداوند مى خواهم . من دوست ندارم كه پسرم گرفتار باشد و من بعد از او زنده بمانم !
امام حسين (ع) كه سخن او را شنيد، فرمود: بيعتم را از تو برداشتم . آزادى ، برو براى آزادى پسرت كوشش كن !
محمد بن بشر گفت :درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر از تو جدا گردم !
امام حسين (ع) پنج لباس برد يمانى - كه قيمت آنها هزار دينار بود - به او داد و فرمود: اينها را به پسر ديگرت بده تا با دادن اين لباس ها به دشمن، برادرش را از اسارت آزاد سازد.


بحار، ج 44، ص 394 به نقل از داستانهاي بحار الانوار – ج 1

تعداد بازدید از این مطلب: 345
موضوعات مرتبط: مذهبی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 190 صفحه بعد

********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود