غروب آخرین روز صفر انگار، بغضی در سینه ات می کارد که تمام وجودت را در التهاب خود متاثر می کند. وقتی خورشید در واپسین لحظه های تلالو این روز به سر می برد گویی این شهر باز رنگ شهود می گیرد و مرور می کند ماجرای شهادت را ...
و آن ها که اینجا زائرند همه شاهدند که چه سوز و گدازی بر جان خادمان حضرتش می افتد در این لحظه ها. آن ها که هویت خود را از وجود با برکت این امام رئوف وام گرفته اند، در این لحظه ها سوگوارتر از هر آنی، همراه با یکدیگر به زیارت مشرف می شوند و باز با لاله های فروزان در دست، اشک های روی گونه، نوحه های روی لب و هزاران آه و سوز در دل به عزا بر میخیزند برای مولایشان حضرت امام علی ابن موسی الرضا(ع).
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین