آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چندپشیمان شدم از رندی و مستی عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکستهتر از خویش ندیدم به همه عمر افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین ، بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
کد را وارد نمایید:
عضو شوید
عضویت سریع