شجریان ها؛ پدر و پسر، همایون شجریان در سن ده سالگی آواز سنتی را فراگرفت . او در کنار خواهران بزرگتر خود و تحت نظارت پدر خود ، فراگیری و آگاهی از تکنیک آواز و صدا را بدست آورد
پشت صحنه فیلم سلطان قلب ها
پشت صحنه پادشاه قلب. محمد علی فردین و لیلا فروهر
پشت صحنه فیلم قیصر
پشت صحنه قیصر: مسعود کیمیایی و بهروز وثوقی
مادر ؛ علی حاتمی و اکبر عبدی
پشت صحنه فیلم مادر : علی حاتمی و اکبر عبدی
اولین ایستگاه سیار رادیویی
اولین ایستگاه سیار رادیو، تهران، ۷۲ سال پیش. رادیو ایران قدیمی ترین در نوع خود در کشور است.
کریم دواتگر، معروف به رضا تفنگچی
یادتون میاد “رضا تفنگچی” و جمشید مشایخی را در این نقش، در مجموعه تلویزیونی”هزار دستان”؟ این نقش اشاره داشت به کریم دواتگر که تحت “کمیته مجازات”، یک سازمان تروریستی، اقدام به ترور افراد میکرد. هزار دستان ۱۹۷۸-۱۹۸۷ یک سریال تلویزیونی بسیار محبوب در ایران به کارگردانی علی حاتمی است. هزار دستان بعنوان یک کار همیشه ماندگار در تلویزیون ایران یاد میشود. حاتمی یک شهرک سینمایی تاریخی برای ساخت این سریال تاسیس کرد.
پسر قاجاری در استودیو عکاسی
عکس از پسر قاجار
زیارتگاه امام رضا
حرم امام رضا در اواسط دوره قاجار
ایستگاه پمپ بنزین بسیار قدیمی
آیا میدانید ما از سال ۱۳۱۰ ایستگاه پمپ بنزین داشته ایم؟
سکه شاهی ایرانی
سکه ایرانی دوران آقا محمد خان قاجار: ۴ شاهی آقا محمد خان که رئیس ایل قاجار بود. او در سال ۱۷۹۴ امپراتور / شاه ایران تبدیل شد و سلسله قاجار تاسیس کزد.
علی شریعتی
مراسم عروسی دکتر علی شریعتی
.
فروشندگان دوره گرد ماست!
تصویری بسیار قدیمی از دو فروشنده دوره گرد ماست
سیستم تامین آب تهران
سیستم تامین آب تهران یا همان فشاری ها در زمان نه چندان خیلی دور
عماد رام
عماد رام ، یادتون میاد نیازی به توضیح بیشتر هست؟ نیست؟!
تصویری آشنا
تصویر آشنا از همین گذشته نه خیلی دور .چرخ پر از سیگار و کبریت، بلیط بخت آزمایی، خودکار بیک و …
نیما یوشیج
نیما یوشیج شاعر پرآوازه
خیابان شریعتی
سال ۱۳۴۳ خیابان شمران یا شریعتی فعلی
مراسم عروسی
دهه سی ، چالوس ،مراسم عروسی
تاتر سعدی
سالن تاتر سعدی که در سال ۱۳۲۹ بنا شد
زنان ارامنه
زنان ارامنه در عهد قاجار
کرایسلر. آنتیک و کلاسیک
ماشین لوکس قدیمی
میدان امام حسین
سال ۱۳۴۳ میدان امام حسین ( فوزیه سابق ) به آسمان پاک و شفاف آن زمان توجه کنید!
پل تجریش
سال ۱۳۰۰ و تصویری از پل تجریش تهران
عکس هایی از ایران قدیم در حدود 42 سال پیش:
عکس تهران دربند در سال ۱۳۲۵
تذکره (گذرنامه) ایرانی دوران قاجار (احمد شاه)، ۱۲۹۰ شمسی (۱۹۱۱ میلادی)
نخستین زن روزنامه نگار ایرانی (عکس)
«مزین السلطنه» اولیننشریه زنان ایران را راه اندازی کرد؛ اولین نشریهٔ زنان در ایران بانامِ شکوفه را در سال ۱۲۹۲ انتشار داد.
مریم عمید مُلَقَب به مُزَین سلطنه، دُخترِ پزشکِ قُشونِ ناصرالدین شاه، را اولین روزنامه نگارِ زن در ایران می دانند.
همسر امیر کبیر
عکس تهران سال1300
عکس هایی کمیاب از ایران عصر قاجار:
آنتوان سوروگین معروف به "آنتوان خان" عکاس ایرانی-گرجستانی زمان ناصرالدین شاه قاجار با مجموعه عکس هایش از مردم، مکان ها آداب و رسوم، مشاغل و خصوصا اقوام ایرانی در عین حال که یکی از نخستین عکاسان ایرانی است و به لحاظ هنری تصاویر درخوری به ثبت رسانده به لحاظ تاریخی، دارای اهمیت و اعتبار ویژه ای است.
به گزارش تکناز آنتوان که فرزند پدر و مادر گرجی تبار مقیم ایران بود در سفارت روسیه در تهران به دنیا آمد و از سنین جوانی همراه با برادرانش امانوئل و کولیا نزد عکاس معروف روسى دیمترى ایوانویچ ژرماکوف در تفلیس عکاسى را آموخت.
او در سال ۱۸۷۰ میلادی بار دیگر به ایران بازگشت و در تبریز ساکن و سپس به دستگاه ولیعهد مظفرالدین میرزا راه یافت و از او لقب "خانى" گرفت؛ وی بعد از آن به تهران آمد و در خیابان علاءالدوله (فردوسى) کنار در شرقى میدان مشق یک عکاسخانه دایر کرد.
سوروگین در این زمان از عکاسان نزدیک به ناصر الدین شاه محسوب می شد و گفته می شود که شاه قاجار علاقهی زیادی به عکسهای دربار و پرتره وی داشت.بیشتر عکسهای گرفتهشده آنتوان خان متعلق به سالهای ۱۲۴۹ تا ۱۳۰۹ خورشیدی است و او به علت اینکه توانایی صحبت کردن به زبان فارسی را مانند زبان مادری داشت، به خوبی توانست با اقشار فرهنگی مختلف مردم ایران ارتباط برقرار کند.
عکسهای او از دربار سلطنتی، حرمسراها، مساجد و بناهای یادبود دیگر ادیان بسیار شاخص بود و او را متمایز با دیگر عکاسان مشهور اروپایی در ایران میکند. گفته می شود که در دوران مشروطه، آنتوان خان به جمع مشروطه خواهان پیوست و به همین خاطر محمدعلی شاه قاجار دستور داد بمبی را در خانه کنار عکاسخانهی وی منفجر کنند؛ بر اثر این حادثه یکی از بزرگترین گنجینههای عکاسی دوران قاجار از بین رفت.
عکس های این عکاس ایرانی اکنون در "گالری هنر فریر" در واشنگتن، موزهی ملى نژادشناسى شهر لیدن و موزه عكس آمستردام هلند نگهداری می شود. در اینجا قصد داریم در مجموعه ای چند قسمتی نگاهی به عکس های این عکاس ایرانی بیاندازیم؛ عکس هایی که جدا از ارزش زیبایی شناختی هر یک سندی تاریخی از زندگی ایرانی در نزدیک به چندین دهه پیش است. لازم به ذکر است عبارات ذیل هر عکس تنها توضیحی است که درباره آنها ذکر شده است.
زندانیان قاجار در کنار زندانبانان
زندانی و زندان بان
سیمای درویش عصر قاجار
سیمای درویش عصرقاجار
سیمای درویش عصر قاجار
سیمای صراف عصرقاجار
سیمای یک تاجر عصر قاجار
حکیم نورمحمود، طبیب معروف عصر قاجار
محل طبابت نورمحمود طبیب معروف عصر قاجار
شاگردان و معلمان در یک مکتب خانه عصر قاجار
تنبیه کردن یک شاگرد در مکتب خانه
سیمای دختران ارمنی ساکن ایران
سیمای دختر یهودی ساکن ایران
دو دختر ایرانی با لباس سنتی
سیمای دختر کرد ساکن ایران
سیمای دختر کرد ساکن ایران
زنان و دختران در پشت یک دار قالی
زن محجبه در عصر قاجار
دو زن رهگذر با کوزه آب
عکس رقاص اختصاصی ناصر الدین شاه:
در زمان قاجار نوازندگان و رقصنده گان را “عمله طرب” میخواندند که در مراسم آشپزان, میهمانی ها و عروسیها شرکت میکردند.
دسته دیگر را” مطرب” میخواندند که مشهور ترین آنها در دوره ناصرالدین شاه “دسته موًمن کور” بود که خود و همسرش ضرب ودف مینواختند و دو دخترش یکی ارگ دستی و دیگری در رقص مهارت داشت. دیگر” سلطان خانم” که رقاصه مادر ناصرالدین شاه جهان خانم بود.
رقاص ایرانی در سال ۱۲۸۸ قاجاریه
عکس هایی از معروف ترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه:
عکس هایی کامل از مشهورترین دلقک های دوره گرد و درباری مشهور در زمان ناصرالدین شاه قاجار که بساط شادی را برای مردم و شاه قاجار فراهم می کردند. گفتنی است تعدادی از این تصاویر برای اولین بار منتشر می شود….
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
مشهورترین دلقکها در دوره ناصرالدین شاه
عکسی جالب از دانش آموزان در زمان قاجار:
عکسی جالب از دانش آموزان در زمان قاجار
دختران بالا شهر تهران در زمان قاجار (عکس)
دختران بالا شهر تهران در زمان قاجار
عکسی از دختران دانش آموز در زمان قاجار
پدرِ رضاشاه چهره ای ناشناخته در تاریخ ایران +عکس
به عکس قاتل ناصرالدین شاه یعنی میرزا رضای کرمانی که در صحن شاه عبدالعظیم در شهر ری، ناصرالدین شاه را به گلوله بست، نگاه کنید. این عکس را همه دیده اند. میرزا رضا در حالی که زنجیر شده است، سر زنجیر را یک امنیه سیه چرده به دست دارد.
این امنیه سیه چرده، پدر رضا شاه است که از بادکوبه به ایران مهاجرت کرد و مدتها جزو عساکر قزاق بود. اما بعدها به علت اعتیاد به مواد مخدر (که در آن زمان منع قانونی نداشت و استعمال آن آزاد بود) از سپاه قزاق اخراج شد و به خدمت کامران میرزا نایب السلطنه درآمد. (امنیه دولتی شد)
در تمام دوران خدمت ۱۷ ساله رضا شاه و در طول ۳۷ سال سلطنت محمدرضا شاه هیچ تاریخ نگار و نویسندهای حق نداشت به این مطلب اشاره کند و هیچ عکسی از پدر رضا شاه به چاپ نرسید و هر وقت این عکس معروف به مناسبتهای تاریخی در نشریات چاپ میشد، فقط زیر آن مینوشتند: «میرزا رضا کرمانی» قاتل ناصرالدین شاه! و اشاره ای به نام امنیه ای که زنجیر میرزا رضا را در دست داشت نمیکردند.
«نقل قول از فرح پهلوی در کتاب دختر یتیم»
منبع : مشرق
تصویر مدرک دیپلم در ۶۳ سال پیش
این تصاویر، نمونهای از گواهی پایان تحصیلات متوسطه متعلق به ۶۰ سال پیش است.
دوره تحصیل تا اخذ مدرک دیپلم در ایران دوازده سال است که البته طی سالهای 1371 تا 1391، دوره اخذ دیپلم یازده ساله شد و یک سال برای دانشآموزانی که تمایل به ادامه تحصیل داشتند، به عنوان دوره پیشدانشگاهی در نظر گرفته شد.
هماکنون با ایجاد نظام جدید آموزشی «3ـ3ـ3ـ3»، هر دانشآموز باید دوازده سال تحصیل کند، تا بتواند مدرک دیپلم را دریافت کند.
تصاویر زیر، مدرک دیپلم متعلق به بیش از 60 سال پیش است که البته تصویر افراد و نام آنها را حذف کردیم.
عکسی از خانه 700 ساله در ایران:
روستایی تاریخی کندوان به عنوان برجستهترین روستای صخرهای جهان که خود را آماده میکند سال 2014 به عنوان یکی از نامزدهای ثبت در فهرست آثار جهانی یونسکو معرفی شود.
عکس خیابان کریمخان در سال 1354
تصویر تقاطع 25 شهریور (کریمخان کنونی) و ویلا (استاد نجات اللهی کنونی) در سال 1354 شمسی
عکس از مجموعه خصوصی خانم نصرت مظفری، دانشگاه هاروارد.
مهین السلطنه یکی از همسران مظفرالدین شاه بود. این عکس در سال 1296 شمسی گرفته شده است.
منبع : عصر ایران
شکل واقعی ناصرالدین شاه ! (عکس):
ناصرالدین شاه سه سفر به فرنگ رفت که هدف وی افزون بر آشنایی با اوضاع فرنگستان، تفریح و گردش بود و بعدها گفته شد که این سفرها هزینه گزافی را بر مملکت تحمیل کرد.
اما هر چه بود همین مقدار تجددی که در اوضاع شهری ایران پدید آمد بخش مهمی معطوف به این سفرها بود. در واقع نباید تصور کرد که آن سفرها کاملا بی خاصیت بوده است. شاه ایران در این سفرها با اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی غرب آشنا شد و در تصمیمات او تاثیر خود را داشت.
سفر اول وی در سال 1290، سفر دوم وی در سال 1295 ق و سفر سوم در سال 1306 صورت گرفت. در تمام این سالها سفرنامه نیز نوشته می شد که بعد از مدتی به چاپ می رسید.
تصویری که در اینجا ملاحظه می کنید از نسخه چاپی سفرنامه دوم اوست که برای آشنایی با اوضاع چاپ و طراحی صفحه عنوان تقدیم می کنیم.
شایان ذکر است تصاویری از پادشاهان اروپا در این سفرنامه درج شده است.
عکس زیر هم مربوط به خود ناصرالدین شاه است.
منبع : سایت کتابخانه مجلس
عکسی از یک قنادی در زمان قاجار:
عکسی از هم یار پلیس در دهه 60
سوگلی ناصرالدین شاه دختری چوپان ! (عکس):
فاطمه ملقب به انیسالدوله همسر مورد علاقه و سوگلی حرمسرای ناصرالدینشاه قاجار، پادشاه ایران بود. فاطمه که دختر نورمحمد نامی بود در کودکی یتیم شد و مادرش نیز مجددا ازدواج نمود. به گزارش تکناز فاطمه به ناچار در امامه نزد عمو و عمه خود زندگی سختی را به چوپانی میگذراند. عمویش صفر و عمهاش نسا نام داشتند.
او دو برادر دیگر هم به نامهای حبیبالله و محمدحسن داشت که بعدها به حکومت قم و درجه امیرتومانی رسیدند و به القاب معظمالسلطنه و معظمالدوله مفتخر شدند. آشنایی ناصرالدینشاه و انیسالدوله در یکی از سفرهای شکار شاه اتفاق افتاد.
در سفری که شاه برای شکار به حوالی امامه رفته بود، دختر چوپانی را میبیند و پس از اندکی مصاحبت، او را خوش صحبت و شیرین زبان مییابد و با خود به تهران میآورد. انیس الدوله ابتدا به دست جیران سپرده میشود تا آداب معاشرت بیاموزد. با مرگ جیران (سوگلی قبلی شاه) خانه و اثاث او به انیسالدوله سپرده میشود و او به تدریج مقام و نفوذ لازم را پیدا میکند.
انیسالدوله نسبت به شاه وفاداری حیرت انگیزی داشت. او پس از ترور ناصرالدینشاه تا زمان مرگ عزادار بوده و زمانی که اتابک حقوق وی را بصورت یک بسته اسکناس برای وی فرستاد، با مشاهده تصویر ناصرالدینشاه بر اسکناسها، غش کرد و پس از چند ساعت فوت نمود!!
او نخستین ملکه ایران است که تا اروپا مسافرت کرد. او با شاه تا مسکو همراه بود ولی حضور دختران اشرافزاده روسی و مراسم غربی در جریان خوشآمدگویی از آنها باعث برخورد فرهنگی شد و ناصرالدینشاه انیسالدوله را به تهران برگرداند.
ماجرا چنین بود که به محض اینکه شهردار مسکو از ورود انیسالدوله اطلاع یافت، تا دروازه شهر رفت و تلاش کرد تا دسته گلی تقدیمش کند، برای گریز از چنین دردسرهایی، مشیرالدوله به شاه توصیه کرد تا انیسالدوله را به تهران بازگرداند.
احداث جاده چالوس در سال ۱۳۱۲ با این وسایل ساده ! (عکس):
قدیمی ترین عکس نانوائی در تهران (+گزارش):
تکناز :می گویند پخت نان سنگک قبل از وروداسلام در ایران رواج داشته و در واقع ایده پخت آن را پزشک یکی از سلاطین ساسانی می دهد. او برای سلطان که بیماری سختی دچار شده بود تجویز می کند که نانی بخورد که روی ریگ (سنگ ریزه) پخته شده باشد.سالنمای کمیته نانوایان تهران که در تاریخ 19 اردیبهشت سال 1326 در تهران منتشر شده است هم درباره پیدایش نانوایی و نان سنگک این طور آمده است: «شاه عباس برای رفاه حال طبقات تهی دست و لشگریان خود که غالباً در سفر احتیاج به نان و خورش موقت و فوری داشتند و لازم بود به هر شهری می رسند نانوایی هایی باشند که بتوانند به قدر مصرف سربازان نان تهیه نمایند و غذایی باشد که خورش نان قرار دهند، درصدد چاره بر آمد و حل این مشکل را از «شیخ بهایی» که از اجله ی علما و دانشمندان ایران بود خواست. شیخ بهایی با تفکر و تعمق تنور سنگکی را ابداع نمود…»
از طرفی قدیمیترین فرهنگ لغتی که از این نان خوش طعم نام برده «برهان قاطع» است که در سال 1062 هجری قمری نوشته شده، مؤلف این فرهنگ در معنی واژه سنگک مینویسد: «و نوعی از نان هم هست که بر روی سنگریزههای گرم بپزند.» پیشینه تاریخی نان سنگک دقیقا روشن نیست و حرف و حدیث های زیادی درباره اش گفته شده است، اما آنچه که معلوم است، اینست که واژه "سنگک " از دو جزء " سنگ " و "ک " نسبت ساخته شده و آن نانی است که بر روی سنگریزه (ریگ) پخته می شود.
یک نانوایی سنگکی در دوره قاجار
کارت دریافت سهمیه تریاک (عکس):
عکسی قدیمی از قبل انقلاب
سینمای تابستانی آبادان در دهه 40 (عکس):
عکسی قدیمی از مسجد کبود تبریز !:
این عکس در سالهای 1890-1900 توسط آنتوان سوروگی گرفته شده است.
2 عکس بسیار جالب تاریخی از ایران:
اولین گل فروشی در رشت
یک بستنی فروش در ایران 120 سال پیش !:
در سالهای اولیه تولید بستنی، شکر و شیر و ثعلب را در استوانههای فلزی که در بشکههای چوبی قرار داشت، میریختند و اطراف استوانههای فلزی را با نمک و یخ میپوشاندند.
یخ و نمک باعث میشد دما به حدود ۲۰ درجه سانتیگراد زیر صفر برسد.
این عکس تاریخی از یک بستنیفروش ایرانی حدود سال ۱۸۹۰ میلادی برداشته شده است)
معروفترین سقاخانه های تهران + عکس
سقاخانه ها یکی از جذابیت های نوستالژیک تهران است لبته نظیر این سقاخانه ها در شهرها و روستاهای دیگر ایران هم دیده می شود.
سقاخانه در معماری سنتی ایرانی، به فضاهای کوچکی در معابر عمومی اطلاق میشد که اهالی و کسبه برای آب دادن به رهگذران تشنه درست میکردند. سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بودند که آب آشامیدنی در آنها ریخته میشد و پیالههایی با زنجیر به به آنها بسته میشد.
سقاخانهها در ابتدا بیشتر جنبه خدماتی داشتند و بانیان آنها بیشتر به منظور ثواب بردن، اقدام به ساخت و نگه داری آنها میکردند. برخی سقاخانهها دائمی بودند و برخی دیگر در زمانهای خاص بویژه به هنگام عزاداری محرم برپا میشدند. برای آگاهی دادن به رهگذران در شب، شمعهایی در اطراف سقاخانه تعبیه و روشن میشد که بعدها جنبهای مذهبی پیدا کرد و کسانی که نذر و نیازی داشتند هر شب جمعه، شمعهایی را در سقاخانهها روشن میکردند. در تهران، سقاخانههای بزرگتری ساخته شد و در آنها شمایل بزرگان مذهبی مانند حضرت عباس برادر امام حسین و حضرت علی اکبر و دیگر نذریهای مردم توسط خادمان سقاخانه نگه داری میشد
در شهر تهران بیش از 290 سقاخانه وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود.
سقاخانه نوروزخان این سقاخانه در خیابان پانزده خرداد شرقی، جنب بازار آهنگران واقع شده و در گذشته نه چندان دور از معروف ترین سقاخانه های تهران به شمار می رفت. سرتاسر گذر این سقاخانه طاق بندی شده بود و شمایل بزرگان دینی و مذهبی، علم ، بیرق و علامت سیاه را به آن می آویختند. زورخانه ای به همین نام در کنار این سقاخانه وجود داشت که از زورخانه های معروف و نامی شهر به شمار می رفت و دالان ورودی آن از زیر سقاخانه نوروزخان می گذشت. امروزه این سقاخانه از رونق افتاده و چندان مورد توجه نیست.
سقاخانه عزیز محمد
این سقاخانه از موقوفات شخصی به نام عزیز محمد (که بانی آن نیز به شمار می آید) است. بنای سقاخانه دارای آب انبار قدیمی و حوضچه آب و شیر و پاشیر است. در این سقاخانه جایگاهی خاص برای روشن کردن شمع تعبیه شده است. در زیر شیر آب، سنگی با سطح صاف بر سینه دیوار نصب و بر آن حک شده است: «الاحقر- حاج عباس فرزند محمد به عنوان یادگار در آب و پاسنگ و لوله کشی … » بقیه جمله بر اثر گذشت زمان از بین رفته است. سقاخانه عزیز محمددر خیابان وحدت اسلامی ( شاهپور سابق ) خیابان مهدی خانی قرار دارد.
سقاخانه کل عباسعلی
این سقاخانه در خیابان وحدت اسلامی قرار دارد و قدمت آن به دوره قاجار می رسد. سقاخانه کل عباسعلی در شهریور ماه 1311 شمسی مرمت و بازسازی شد. در سال های اخیر نیز از طرف کسبه محلی برخی از نقاط تخریب شده آن مورد بازسازی قرار گرفت.
در قدیم بازارچه ای به نام کربلا یی عباس علی بوده.بنیان گذار این مکان کربلایی
عباس علی گمرک چی وزیر گمرکات در زمان ناصرالدین شاه بوده.
حدود 90 سال پیش سقف بازارچه برداشته شده و تنها سقا خانه به جا مانده است.این
بنا 130 سال قدمت داشته ویک بار بحالت ویرانی رسیده که اخرین بازسازی ان
درسال1312 قمری انجام گرفته.
اخرین خادم این مکان که از سال 1340 تا 1391 بطور رسمی بنام اقا سید کاظم
صنمواری بوده است.ایشان
در سال 1391 به رحمت خدا رفته
اند.
اقا سید کاظم 10 سال بود که از بیماری و کهولت سن قادر به نگهداری کامل از انجا
نبوده ودر این مدت و تا کنون بهده اشخاص امینی میباشد.بطور سنتی در سال 2
بارمراسم برگذار میشود"که یکی در زمان ولادت حضرت عباس و سیدالشهدا جشن گرفته
میشود و بار دوم در دهه اول ماه محرم الحرام به سوگ می نشیند ودر این روزها
پذیرای خیل عظیمی از محبان اهل بیت میباشد.
این مکان مقدس در منطقه 11 شهرداری تهران .خ وحدت اسلامی.خ اسدی منش(البرز
سابق)یا به قولی بازارچه کربلایی عباسعلی قرار دارد.
برای توضیحات بیشتر میتوانید به کتابخانه ملی قسمت بازاچه های قدیم مراجعه کنید
سقاخانه آینه این سقاخانه در خیابان ظهیرالاسلام واقع است. در تزئینات این سقاخانه آینه کاری بسیار به کار رفته و همین موجب نامگذاری سقاخانه شده است. این سقاخانه توسط حاج میرآخور در سال 1304هـ . ق بنا شد و یکی از پر زرق و برق ترین سقاخانه های تهران به شمار می رود.
برخی دیگر از سقاخانه های تهران : سقاخانه شیخ هادی در خیابان شیخ هادی ، سقاخانه دباغ ها در بازار مولوی ، سقاخانه حضرت ابوالفضل (ع) در خیابان ناصرخسرو و …
اولین تیم ملی تاریخ ایران + عکس
به گزارش تک ناز ، هر چقدر هم که حافظه تاریخی قدرتمندی داشته باشیم نمیتوانیم حدس بزنیم این عکس مربوط به کدام برهه زمانی تاریخ فوتبال این مملکت بوده است. عکسی سیاه و سفید که حالا از گوشه آلبومهای قدیمی بیرون آمده و اسکن شده تا در فضای مجازش منتشر شود.
سرگرمی های تهرانی ها در 100 سال پیش + عکس تاریخی
شاید دوران قاجار یکی از مهمترین دلایل عقب ماندگی های اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ایران باشد. تهران برای اولین بار توسط موسس این سلسله به عنوان پایتخت انتخاب شد. شاید مقایسه شرایط حاکم بر تهران به عنوان پایتخت ایران با پایتخت های بسیاری از کشورهای پیشرو آن زمان، تفاوتهای اساسی موجود را بیش از پیش نمایان سازد. در حالی که در امریکا و اروپا سینماهای بسیاری پا به عرصه ظهور گزارده بودند و فیلم های ثامت به جا مانده از آن زمان شرایط کشورهای مختلف را در آن دوران نشان می دهد. در اینجا نمونه هایی از تفریحات تهرانی های در 100 سال پیش را مرور می کنیم:
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمیهای مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفتهاش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داشمشدیهای خوشپوش بود که در مکانهایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریهای در شرق تهران) دوشانتپه (خیابان ژاله) و مزرعه امینالملک (حوالی راهآهن) به تفریح و مسابقه میپرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعتها محو تماشای خرسواری میشدند. این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیلترین و تیزفهمترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالانهایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گلمیخ نقره و با زنگولههای فراوان آرایش شده بودند. همچنین دست، پا و دم آنها را حنا میبستند و سمهایشان را به رنگ سیاه درمیآوردند و از پیشانیبند و مگسپران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینتبخشیدن به این حیوانات استفاده میکردند. خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباسها در میان مردم ظاهر میشدند. با لبادههای بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنکهای نمدی، شال ابریشمی و گیوههای آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکانهای مذکور بالا و پایین میرفتند. ازجمله خرسواران و یابوسواران معروف آن ایام، اکبر خرسوار، داش غلام قداره، یداللهخان ایلچی، لوطی ابراهیم سنگلجی و آقابالاخان ارباب بودند که معمولا هریک از آنها مهتری مخصوص و طویلهای سرخانه داشتند و خر و یابوی خود را مثل بچههایشان بزرگ میکردند و جزو خانوادهشان به حساب میآوردند.
شاید دوران قاجار یکی از مهمترین دلایل عقب ماندگی های اقتصادی و فرهنگی در تاریخ ایران باشد. تهران برای اولین بار توسط موسس این سلسله به عنوان پایتخت انتخاب شد. شاید مقایسه شرایط حاکم بر تهران به عنوان پایتخت ایران با پایتخت های بسیاری از کشورهای پیشرو آن زمان، تفاوتهای اساسی موجود را بیش از پیش نمایان سازد. در حالی که در امریکا و اروپا سینماهای بسیاری پا به عرصه ظهور گزارده بودند و فیلم های ثامت به جا مانده از آن زمان شرایط کشورهای مختلف را در آن دوران نشان می دهد. در اینجا نمونه هایی از تفریحات تهرانی های در 100 سال پیش را مرور می کنیم:
خربازی یا خرسواری
یکی از سرگرمیهای مردم تهران قدیم، خربازی (خرسواری، یابوسواری) بود که جوانان شیفتهاش بودند. این بازی و تفریح منحصرا مخصوص داشمشدیهای خوشپوش بود که در مکانهایی چون خیابان علاءالدوله (فردوسی)، دولاب (قریهای در شرق تهران) دوشانتپه (خیابان ژاله) و مزرعه امینالملک (حوالی راهآهن) به تفریح و مسابقه میپرداختند و تعداد زیادی از مردم ساعتها محو تماشای خرسواری میشدند. این چهارپایان فقط جهت سواری تربیت شده که همه آنها از میان اصیلترین و تیزفهمترین خرها و یابوها بودند. همه چهارپایان چه کوچک و چه بزرگ برای مسابقه و تفریح به پالانهایی ظریف از جنس مخمل با افسارهایی مزین به نقره، گلمیخ نقره و با زنگولههای فراوان آرایش شده بودند. همچنین دست، پا و دم آنها را حنا میبستند و سمهایشان را به رنگ سیاه درمیآوردند و از پیشانیبند و مگسپران (رشته چرمی که برای رفع مگس جلو صورت چهارپایان آویخته) برای زینتبخشیدن به این حیوانات استفاده میکردند. خر و یابوسواران نیز موقع سواری با بهترین لباسها در میان مردم ظاهر میشدند. با لبادههای بلند از ماهوت مخمل و رداهای رالی، کپنکهای نمدی، شال ابریشمی و گیوههای آجیره در برابر چشمان صدها تماشاچی در عصرها و روزهای تعطیل از حاشیه خیابان و مکانهای مذکور بالا و پایین میرفتند. ازجمله خرسواران و یابوسواران معروف آن ایام، اکبر خرسوار، داش غلام قداره، یداللهخان ایلچی، لوطی ابراهیم سنگلجی و آقابالاخان ارباب بودند که معمولا هریک از آنها مهتری مخصوص و طویلهای سرخانه داشتند و خر و یابوی خود را مثل بچههایشان بزرگ میکردند و جزو خانوادهشان به حساب میآوردند.
الک دولکبازی
از دیگر تفریحات دارالخلافهنشینان در دوران قاجار، الکدولکبازی بود که کودکان و حتی بزرگسالان به آن علاقه بسیاری داشتند. الکدولکبازی به این صورت اجرا میشد که با قرعه انداختن، شخصی چوب ضخیم و کلفتی را به دست میگرفت و چوب کوتاه را روی دو آجر یا دو سنگ قرار میداد و به وسیله چوب کلفت، با ضربه شدیدی چوب کوچک را به فضا پرتاب کرده و سایر بازیکنان که با فاصله کنار هم قرار داشتند، اگر چوب کوتاه را میگرفتند، برنده شده و جای بازیکن نخست را میگرفتند و این دور و تسلسل همچنان ادامه داشت. الکدولک بازی در تهران قدیم آنقدر رواج پیدا کرد که در هر کوچه و محلهای عدهای از جوانان بیکار به این بازی مشغول بودند تا اینکه منظمالسلطنه وزیر نظمیه مظفرالدینشاه این بازی را در تهران ممنوع کرد و دستور داد هرکسی که دست از این بازی برندارد به معدن زغالسنگ اطراف تهران فرستاده شود چراکه وی معتقد بود بازی الکدولک، اسباب فساد شده و اگر متوقف شود افراد بیکار به دنبال شغل میروند. با این حال بعد از دو ماه این قانون به فراموشی سپرده شد و دوباره تهرانیان مشغول الکدولکبازی شدند.
مسالهگویی و معرکهگیری
معرکهگیری و مسالهگویی یکی دیگر از تفریحات مردم تهران قدیم بود. عدهای از افراد که تخصصهایی در زمینههای مختلف نقالی و هنرهای نمایشی داشتند در کنار اماکن زیارتی، مساجد و امامزادهها بساط معرکهگیری بهپا میکردند. مسالهگوها غالبا دو نفر بودند که مردم آنها را به نام مرشد و بچهمرشد میشناختند. پس از حلقهزدن تماشاچیان دور این دو نفر، مرشد یک مساله فقهی را مطرح میکرد و از بچهمرشد (وردست) میخواست تا به آن مساله جواب دهد. در این برنامه آنچه مهم بهحساب میآمد دانش معرکهگیر بود که باید مطابق سلیقههای مختلف و متنوع و باتوجه به تناسب جو سوال مطرح کند. خارج از مسایل فقهی نیز، مرشدان و بچهمرشدان در قالب منتقدان اجتماعی پارهای از دردهایی را که بر سر دل مردم سنگینی میکرد بازگو میکردند. این مسالهگویان معمولا تا زمانی که از مردم پول نمیگرفتند معرکه را به راه نمیانداختند. گاهی هم برای آنکه بیشتر پول جمع کنند حرفهای خود را در جای حساس قطع میکردند و الباقی را به روز دیگر حواله میدادند تا خلایق را تشنهتر و مشتاقتر کنند. معرکهگیری از دو ساعت مانده به طلوع آفتاب شروع میشد و با دست به دست شدن و تعویض معرکهگیر و مسالهگو و مطالب مورد بحث تا غروب ادامه پیدا میکرد. در میان مرشدان که در تهران قدیم فعالیت داشتند مرشد مرحب شهرت بیشتری داشت و جزو معدود مسالهگویانی بود که نامش به روزگار ما رسیده است. مسالهگویی تقریبا تا 20 سال گذشته بهطور پراکنده و در قسمتهایی از جنوب شهر و حاشیه تهران همچنان پابرجا بود.
پرده قیامت
تماشای پرده قیامت از دیگر سرگرمیهای تهرانیهای آن روزگار به حساب میآمد. پرده قیامت، پرده نقاشیشده بزرگی بود که در مکانهای مخصوصی قرار میدادند. در این پرده اوضاع و خصوصیات دوزخ به زعم نقاش مجسم شده بود. پرده قیامت شامل تصویر جهنم با شعلههای آتش کشیده شده که از کنار آن چند مار و عقرب و اژدها دیده میشد که گناهکاران و دوزخیان بهوسیله لهیب آتش، گرفتار این جانوران شده بودند. متصدی پرده قیامت با چوبی بلند و صدایی گرفته یکایک خصوصیات موارد به نقش درآمده را برای تماشاچیان توضیح میداد و آنها را از روز قیامت و جهنم آگاه میکرد.
نمایش لوطی عنتری
در روزهای تعطیل، تهرانیان برای پرکردن اوقات فراغت عازم باغها و گردشگاههای تهران مانند دوشانتپه، عشرتآباد، پسقلعه، چشمهعلی و… میشدند و بیشتر وقت خود را در این باغها صرف تماشای عملیات لوطی عنتری میکردند؛ لوطی عنتری با میمونهای تربیتشده که به رقص و کارهای شگفتآوری دست میزد و با ساز و دهل مردم را به دور خود جمع میکرد. گاهی لوطیها به جای عنتر یا میمون از خرسهای کوچک دستآموز برای سرگرمی مردم استفاده میکردند. در این میان مارگیرها جای خاصی داشتند. مارگیری، معرکهای بود که مردی با دو جعبه چوبی که داخل یکی از آنها موش صحرایی و در جعبه دیگر مار بود به میان مردم آمده و موش و مار را به جنگ هم میانداخت یا اینکه خودشان با مارها بازی میکردند. مثلا سر مار را در دهان خود فرو میکردند یا مار را دور گردنشان میپیچیدند. لوطی عنتریها فقط مختص باغها و گردشگاهها نبودند بلکه بهطور سیار همهروزه نمایش میدادند و در کوچه و برزنها با نواختن ضرب، اهل محل را خبر میکردند.
شعبدهبازی
از دیگر سرگرمیهای پایتختنشینان، دیدن شعبدهبازی و کارهای محیرالعقول در آن دوران بود. مانند کبوتر درآوردن از زیر کلاه، تخممرغ در کلاه شکستن و نیمروی داغ درآوردن، پنبه در دهان فرو کردن و 200 متر نخ از دهان بیرون آوردن، دستمال سفید در دهان کردن و دستمال الوان درآوردن و چشمبندیهایی از این قبیل… در این حقهبازیها و چشمبندیها، کسی از تماشاچیان نمیتوانست از غیرحقیقیبودنشان ایراد بگیرد ولی گاهی اتفاق میافتاد که شعبدهباز سوتی میداد و تماشاچیها مچش را میگرفتند و وی را کنف میکردند و حقهباز برای آنکه بیش از این مورد تمسخر قرار نگیرد به تماشاچیها میگفت اگر دروغ میگویم خودت میتوانی امتحانش کنی و با گفتن این جمله، کمکم شعبدهباز بساطش را جمع میکرد و ناپدید میشد.
بندبازی و آکروباتی
بندبازی و اجرای عملیات آکروباتی از جدیدترین تفریحات و سرگرمیهای تهراننشینها در ایام گذشته بود که به دو صورت اجرا میشد. یکی از آنها شامل دستههای کوچک و محدودی بود که در معابر عمومی به ارایه هنر خود میپرداختند و مردم را سرگرم میکردند. گروه دیگر در مکانهای خاصی به انجام عملیات بندبازی و آکروباتی میپرداختند که برای مشاهده هنرنمایی آنان، مردم باید بلیت تهیه میکردند. هر گروه بندباز مرکب از یک شخص قویهیکل و تنومند، یک پسربچه چابک و یک نوجوان بود. نمایشهای این گروهها اشکال مختلفی داشتند، اما عموما حرکات گروهها شامل اعمالی از قبیل بالانسزدنهای پیدرپی پسربچه، حرکت با یکدست در حال بالانسزدن، دورخیز از یک نقطه و بالانسزدن بر روی شانههای مرد تنومند و… گاهی نیز پسربچه بر بالای یک چوب که بهطور عمودی روی کمربند شخص تنومند قرار داشت به انجام حرکات ماهرانه و محیرالعقولی میپرداخت. همچنین در مواردی تهرانیان برای تامین سرگرمی اهالی خانه، این گروهها را به منازل خود دعوت میکردند و حتی پای این هنرمندان به مجالس عروسی هم کشیده میشد و خانواده عروس و داماد با استفاده از این هنر و مهارت بندبازها موجبات سرگرمی میهمانهایشان را فراهم میکردند.
خیمهشببازی
خیمهشببازی یا تئاتر عروسکی یکی دیگر از تفریحات مدرنی بود که در دوره قاجاریه در تهران رواج یافت و جزو سرگرمیهای موردعلاقه مردم شد. خیمهشببازی در اتاقکی پارچهای توسط شخصی بهنام خیمهگردان بهطوری که خودش دیده نشود، اجرا میشد. خیمهگردان با بند و نخهایی که عروسک را به آن آویزان میکرد به همراه یک داستان، عروسکها را به حرف، سخن، آواز و صدا، وامیداشت. پهلوان کچل از معروفترین نمایشنامههایی بود که بهصورت خیمهشببازی اجرا میشد. داستان آن بهاینگونه بود که پهلوان کچل عاشق دختری بهنام گلرخ بود و پدرش رضایت به وصلت نمیداد تا سرانجام سیاه معرکه پادرمیانی میکرد و به پهلوان کچل ندا میدادند که باید سبیل پدر گلرخ را با پول و پیشکش چرب کند تا اینکه سرانجام پهلوان قصه، گلرخ را از آن خود کند و نمایش با جشن و سرور به پایان رسد. نمایش عروسکی یا همان خیمهشببازی بعدها نتوانست به تکامل برسد و در همان شکل عوامانه خود باقی ماند.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین